شق کرده بر دست، دست بر شق می کشم
TaLkHaK
:: 9:25 AM
(1) comments
چشمانداز و سقوط ایکاروس
ایکاروس
-بله ددالوس
مردم چند دسته اند؟
-سه دسته، آنهایی که شاعرند، آنهایی که شاعر نیستند، آنهایی که سوت می زنند! بارالها، مغز معیوب ما به بیش از موم نمیرسد، لااقل تو فتیله خورشیدت را بکش پائین!!!
.......................
به پندار بروگل،
ايکاروس در بهاران
خيش ميزده دهقاني
مزرعهاش را،
بيهمتا شکوهي!
از پار
مانده برجا،
نزديک پژواکي
آنهنگام که،
دلنگران بود خود را،
کنارهـدريا
با مشقت، اسير خورشيد،
که ميکرد ذوب،
موم بالهايش را
دور از ساحل
گوئي فرونيافتاده،
هيچ،
ماند ناشنوده
آواي نامحسوس،
شِلِپ!
ايکاروس بود که غرق ميشد.
چشمانداز و سقوط ایکاروس / ويليام کارلوس ويليامز
TaLkHaK
:: 8:53 AM
(10) comments
مرا گاهواره تنی است،
مشتاق بر نشستنت!
TaLkHaK
:: 12:38 AM
(2) comments
پشت پائیز خیال
اسبها می رفتند
من به فکر بستنی
خوابم برد
TaLkHaK
:: 11:39 PM
(1) comments
نقل به مضمون:
خدا این شب جمعه را از ما ملت نگیرد. این قدر که شبهای جمعه لنگها بالاست، دستها به سوی آسمان دراز نیست.
TaLkHaK
:: 11:35 PM
(1) comments
آزمايش
الو الو آزمايش ميكنيم.. يك دو سه.. ميرسه؟ منظورم صداست!
TaLkHaK
:: 7:54 PM
(1) comments